حقیقت محض در قرن 21...روزي روزگاري يك گرگ بدجنس براي پيدا كردن غذا دچار مشكل شد. چون گله اي كه براي چرا به آن كوه و چمنزار مي آمد يك چوپان دلسوز و يك سگ دقيق داشت. آنها مواظب هر اتفاقي در گله بودند.
گرگ گرفتار شده بود و نمي دانست چكار بكند تا اينكه يك روز اتفاق عجيبي افتاد. او يك پوست گوسفند را پيدا كرد. گرگ آنرا برداشت و بسرعت فرار كرد.
برچسب : گرگي در لباس ميش,گرگی در لباس میش,شعر گرگی در لباس میش,کتاب گرگی در لباس میش, نویسنده : 0haqiqatemahz21e بازدید : 141